چند روز دیگه، دوباره در خیابون دیدمش؛ روی یه پلهای نشسته بود؛ رفتم جلو؛ سلام کردم؛ گفتم: «دستمو گرفتی، میخوام دستتو بگیرم؛ دستتو بده به من؛ همانطوری که من دستمو بهت دادم؛ من دستمو کشیدم اما تو دستتو نکش.»
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.